محمدرضا مهدویپور/ سالروز «شهادت پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله» تنها یک یادآوری تاریخی از برای ۲۸ صفر سال یازدهم هجری نیست؛ بلکه این روز فرصتی هرساله و همیشگی است برای توجه به الگوی ارزشمندی که امروز جامعه اسلامی بیش از همیشه به آن نیاز دارد. «اسوه حسنهای» که به عنوان معلم همهی نیکیها و معلم عدالت، انسانیت، معرفت، برادری و رشد و تکامل و پیشرفت دائمی بشر تا انتهای تاریخ مطرح میباشد و قطعا بازخوانی لحظهها و مقاطع سرنوشتساز زندگی ایشان میتواند چراغ راه نسل بشری در مقاطع مختلف تاریخ قلمداد شود. از این جهت در این مجال بر آن شدیم تا به حد بضاعت خود، نگاهی گذرا به سه مقطع تاریخی مهم و البته کمتر معرفی شده از حیات «پیامبر خاتم» داشته باشیم:
۱/ در ماه ربیع الاول سال سوم هجری بود که فرمان «پیامبر خاتم» مبنی بر کشتن یکی از فعالان رسانهای شناخته شده و از اهالی فرهنگ و هنر آن زمان به نام «کَعْب بن اَشرف یهودی» اجرایی و خبرساز شد! فردی که با شبکه رسانهای مختص به خود و سرودن اشعار تحریک آمیز، ضمن اهانت به مسلمانان و هجو پیامبر و ... اقدام به تحریک کفار و تهییج آنها برای حمله به مسلمانان مینمود و در میان اقوام عرب شبه جزیره می گشت و تخم کینه و دشمنی نسبت به پیامبر و اصحابش را در میان ایشان می پاشید.
بررسی مدل «جنگ نرم» و تحلیل کمیت و کیفیت «تهاجم رسانهای» صورت گرفته توسط «کَعْب بن اَشرف یهودی» اگر چه در این فرصت محدود مقدور نیست؛ اما مدل و نوع مواجهه سخت و بدون اغماض «پیامبر خاتم» با وی موضوعی است که به روشنی حکایت از آن دارد که «سبک زندگی اسلامی» الگوی جامعی است و به هیچ عنوان یکبعدی نیست. آنجایی که حکومت اسلام در مقابل زور و تجاوز و اغتشاش و تعدّی از قانون قرار میگیرد، بایستی با قدرت، با قاطعیت، با «خشونت» از اسم «خشونت» که نباید ترسید رفتار کند؛ اما آنجایی که در مقابل آحاد مردم و برای کمک به مردم است، نه؛ آنجا رفتار عمومی حکومت اسلامی با مردم خود، با رفق و مداراست؛ «عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رءوف رحیم» . البته در این میان طیف منوالفکر هستند که «خشونت» را یک امر کلّی میدانند و بین «خشونت قانونی» و «خشونت غیرقانونی» فرق نمیگذارند، با «خشونت قانونی» مخالفند و ... طیفی که در گونه به ظاهر مذهبی خود با شعار «اسلام رحمانی» میگویند اگر کسی در خیابانهای تهران اغتشاش به راه انداخت، امنیت مردم را به هم زد، اموال مردم را تضییع کرد و بچههای مردم را به خطر انداخت، با او برخورد نشود؛ چون «خشونت» است. جماعتی که در گونه غیر مسلمان و یا باظاهر سکولار رسما به تقابل با «سبک زندگی اسلامی» پرداخته و آشکارا بیان میدارند که اصل سوم در ایجاد «صلح جهانی پایدار» رد مطلق «خشونت» است و «خشونت» با تحقق «صلح» در میان انسانها منافات دارد و ...؛ جماعتی که حتی در تقابل صریح با تعالیم و دستورات «قرآن کریم» برآمده و بدترین نوع «خشونت» را خشونتی معرفی میکنند که به نام «دین» اعمال شود و ...
۲/ در ماه ربیع الاول سال چهارم هجری بود که دومین رویارویی و مواجهه نظامی مستقیم «پیامبر خاتم» با «یهودیان» رقم خورد. برخورد نظامی با طایفهای یهودی از «قبیله جُذام» که به سبب تملک «کوه نضیر» و دژسازی در این منطقه مهم از مدینه به «یهودیان بنینضیر» معروف شده بودند. این مواجهه که پس از گذشت دو سال از درگیری با «یهودیان بنیقَینُقاع» و البته سالها کمک و همراهی موزیانه و غیرمستقیم یهودیان پراکنده در کل حجاز به کفار و در مواجهه با مسلمانان صورت پذیرفت؛ اگر چه در نهایت با پذیرش شکست و «تسلیم زودهنگام یهودیان» آن هم تنها پس از ۱۵ روز محاصره، به یک «جنگ تمام عیار» ختم نشد و تنها به اخراج این قبیله و تبعید یهودیان این مناطق به «منطقه شامات» منجر گردید؛ اما در این رویارویی دو اتفاق مهم صورت پذیرفت که یکی دستور مستقیم پیامبر مبنی بر قطع کامل درختان خرمای متعلق به این قبیله یهودی در منطقه بُوَیرَه و دیگری دستور ویژه آن حضرت مبنی بر کشتن یکی از فعالان رسانهای شناخته شده این قبیله به نام «ابورافع سلام ابن ابی حقیق» بود!
اگر چه شرح ماجرای درگیری با «یهودیان بنینضیر» مجال مختص به خود را میطلبد؛ اما با این همه، توجه به همین مختصر نشان میدهد که چگونه تحریف حقیقت و ترسیم چهرهای متفاوت با واقعیت از «پیامبر خاتم» سبب شده تا خصیصه اصلی رسالت ایشان تنها در قالب «رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ» معنی گردد و با تفسیر انحرافی از آنچه که خداوند سبحان در آیه ۱۰۷ سوره انبیاء به آن متذکر شده و میفرماید: «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ» توسط «جریان نفوذ فرهنگی» همراه شود. اقدامی کاملا مغرضانه که با فاکتور گیری از سایر خصایص قرآنی «پیامبر خاتم» از جمله «أَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ» و ... شخصیت وجودی ایشان را به نحوی تفسیر و تقلیل معنوی میدهد که گویی اسلام مدنظر ایشان بر معارف نشاتگرفتهی از «لیبرالیسم» استوار بوده و «پیامبر خاتم» نه تنها قایل به «اَفَمَن کانَ مُؤمِنًا کَمَن کانَ فاسِقًا لا یَستَوون» نمیباشند، بلکه خدای متعال را فقط «رحمان» و «رحیم» دانسته و فاقد خصلت «اشدّالمعاقبین» تصور مینمایند! اقدامی که متاسفانه در هر دو اثرسینمایی شاخص تولید شده در جهان اسلام، یعنی هم در فیلم سینمایی ساخته شده توسط «مصطفی عقاد» و هم در اثر سینمایی تولید شده توسط «مجید مجیدی» موضوعیت دارد.
۳/ در سال نهم هجری قمری بود که «پیامبر خاتم» به فرمان الهی و مبتنی بر «آیه ۱۰۷ سوره توبه» دستور تخریب یک «مسجد» را صادر فرمودند! مکانی با نام «مسجد ضرار» که اگر چه هیات موسس آن ۱۲ نفر و بنابر قولی ۱۵ نفر بوده؛ اما عامل و محرک اصلی ساخت این «مسجد ضرار» یک «پدرشهید» میباشد! شخصیتی به نام «ابوعامر» که پدر «حَنْظَلَة» معروف به «غَسیلُ الْمَلائکه» است. همان فردی که در «جنگ احد» در رکاب «رسول خدا صلی الله علیه وآله» به شهادت رسید. پس اگر چه تخریب کامل «مسجد ضرار» در بطن خود نکات و آموزههای بسیاری دارد؛ اما شاید یکی از مهمترین نکات قابل استفاده برای همیشه تاریخ از این اقدام مهم و بسیار حساس «پیامبر خاتم» را بتوان در توجه ویژه آن حضرت و در اصل خداوند متعال به لزوم «قطببندی» و ضرورت ایجاد فاصله منطقی و مرز مشخص میان «جریان خودی» و «جریان غیر خودی» در جامعه اسلامی قمداد نمود.
ماجرای تخریب «مسجد ضرار» میتواند سندی واضح از برای مدل مواجهه «پیامبر خاتم» با نظریه انحرافی «وفاق حداکثری» قلمداد شود. نظریهای که مدعیان «اسلام رحمانی» در مقام اصلیترین تحریفکنندگان «پیامبر خاتم» امروزه به شدت سعی در بازتعریف و تسری آن حتی در «مدل حکمرانی اسلامی» داشته و در این راستا تلاش مینمایند تا «پیامبر خاتم» را به عنوان شخصیتی مخالف «قطببندی» معرفی کنند. این در حالی است که باید توجه داشت که اعمال «قطببندی» یکی از اقدامات مهم در سیره عملی و رفتاری «پیامبر خاتم» است و اساسا در «سبک زندگی اسلامی» اصلیترین وظیفه تمامی «انبیای الهی» را میتوان همین «تبیین قطبیت» و راهنمایی انسانها برای تشخیص «حق» و «باطل» و یا «خودی» و «غیرخودی» دانست. کارویژهای که با حضور «پیامبر خاتم» و نزول راهنمای کامل و جامع «قرآن کریم» به غایت خود رسید و در این مسیر بدون هر گونه مماشات و محافظهکاری، آنچنان روشن و قاطع عمل نمود که حتی ساخت و تولید «مسجد» توسط جریان «غیرخودی» در بطن جامعه اسلامی را به هیچ عنوان تحمل نکرده و با شدیدترین وجه ممکن، مورد مواجهه و برخورد قرار میدهد. برخوردی سلبی و شدید که برای همیشه در حافظه تاریخ اسلام باقی مانده و مرور آن به روشنی ضرورت تفکیک میان «جریان خودی» و «جریان غیر خودی» را به منظور حفظ «وحدت در جامعه اسلامی» و بقای آن یاد آور میشود.
ارسال نظر